جگرم خنک نمی شود انگار...
يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۳ ب.ظ
اینجا جان آدم ها به اندازه یه بطری نوشابه می ارزد انگار
کفش کدام کودک جا مانده و خودش رفته
آورده بودن او را تا در ابتدای سالهای زندگیش
مقام ابراهیم را تجربه کند و ابراهیمی زندگی کند
ما نمیتوانیم بی رحم باشیم
کفش بچگانه که میبینیم در دلمان روضه به پا میشود
به یاد حاجی شش ماه
خودمان را غرق در اشک میبینم وقتی به اسماعیل حسین فکر میکنیم
دارم به قلبم رجوع میکنم
زبانم به نفرین نمیچرخد
دعا میکنم برای اصلاح بانیان حادثه
راه بسته اند و تشنه شده اند
چقدر قصه برایم آشناست
حالم شبیه مُحرم است
مَحرم و مُحرم
سید علی ضیا
- ۹۴/۰۷/۱۹