کانون دخترانه تسنیم

این وبلاگ مکانی برای دردودل با تمام دختران سرزمینم علی الخصوص دوستانم در کوچک دانشگاه بزرگ (دانشگاه صنعتی کرمانشاه) می باشد...

کانون دخترانه تسنیم

این وبلاگ مکانی برای دردودل با تمام دختران سرزمینم علی الخصوص دوستانم در کوچک دانشگاه بزرگ (دانشگاه صنعتی کرمانشاه) می باشد...

کانون دخترانه تسنیم

کانون فرهنگی دخترانه تسنیم به مدد جمعی از دانشجویان در دانشگاه صنعتی کرمانشاه تاسیس شده است...

پیشکش به مولا حاضرمان...

ماییم و حکایت پریشانیمان
داغی که نهان شد به غزل خوانیمان
ما و تب حیرت، تب سرگردانی
خورده است غم فراق به پیشانیمان

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۰
فروردين

🔵من اگر نویسنده پایتخت ۶ بودم!

 

🔻بابا پنجعلی را به جای گوشت قربانی کردن با آن شرایطی که در فیلم دیدیم (حتی کیسه صفرا و روده هایش هم اهدا شده بود!) بازنویسی شخصیت کرده و با توجه به ظرفیت بالای طنازی در علیرضا خمسه، برایش زنی از دیار علی آباد میستاندم.

 

به میمنت این وصلت محیرالعقول، زبانش را هم کمی بیشتر از یک ناهار نخِردم ساده باز می کردم و جان تازه ای در کالبد این کاراکتر می دمیدم.

 

این تغییرات تا حدی می توانست عجیب و تازه باشد که منجر به تعجب بیننده و حتی شخصیت های دیگر داستان شود. از طرفی با این اتفاق بامزه، به افراد مسن و پا به سن گذاشته ی این خاک نیز القا می نمودم که زندگی شما هنوز تمام نشده است!

 

🔻نقی را در مقام پدر و ستون خانواده معمولی (همان مقامی که پایتخت ۵ به او داده بود) در عوض کیف کشی برای یک نماینده مجلس، مربی تیم ملی پیشکسوتان کُشتی شرکت می دادم. البته قهرمان شان نمی کردم. داستان حضور تیم ملی پیشکسوتان کشتی ما در نیمه نهایی و با برخورد به رژیم غاصبی به پایان می رسید.

 

در خلال کش و قوس‌های بازی کردن و نکردن با آن رژیم و سوالات فراوان ایجاد شده در ذهن مربی (نقی معمولی) وکشتی گیران، با خلق صحنه های شاد و مفرح، روایتگر دلایل منطقی و انسانی کشورم برای عدم حضور بر روی تشک در مواجهه با چنین رقیبی می شدم. (بالاخره یا باید بتوان با دلایل موجه مردم را قانع کرد و یا باید به این عدم رقابت با حریف پایان بخشید!)

 

🔻هما را، هما را، هما را تافت میزدم تا دقیقا همان بماند که مرحوم الوند نگاشته بود!

به جای تغییر ماهیت از یک مادر و همسر باهوش و مهربان و صادق به یک زن حسود و دروغگو و فریبکار، دقیقاً با همان فرمان مرحوم خشایار الوند به مقصد می رساندم.

 

🔻ارسطو را به جای نشاندن در جایگاه یک قاچاقچی فرار کرده از چنگال قانون.. خسارت دیده ای از میان بیچاره شده های پلاسکو به تصویر می کشیدم تا از زبان آن کسبه بدشانس و درد کشیده به نمایش وعده های توخالی برخی مسئولین بپردازم.

 

🔻بهبود خدا بیامرز را از قبر بیرون نمی کشیدم و در همان جایگاه والای خدا بیامرزی اش می نشاندم!

 

 

🔻رحمت را به فهیمه و فهیمه را به رحمت میرساندم. آخ که با این دو کاراکتر چه قبح های بیخودی که نمی توانست بشکند!

 چه غباره بیخود نشسته ای که از ازدواج یک مرد مجرد با یک زن بچه دار زدوده نمیشد! چه راه هایی که برای ازدواج مجدد بیوه زنان جوان این کشور باز نمی شد!

 

 

🔻اما برای نقش بهتاش، 

برای داستان این شخصیت از نویسندگان همین پایتخت ۶ درخواست کمک می‌کردم و حتماً از قلم شان در این یک بخش استفاده می کردم!

چون روایت بهتاش، تنها داستان درستی بود که به از هِچ بود!

 

🔻برای سارا و نیکا هم دیالوگ خاصی نمی نوشتم، فقط هر دو را به خلوتی بُرده و برادرانه متذکر می شدم که این کارهایی که شما در این سن انجام می دهید، در هیچ جای دنیا قفلش باز نیست!

مهرداد کریم‌زاده 

 

#حسین_دارابی 👇

https://eitaa.com/joinchat/971833344C27493babe0

 

  • دختری از تبار تسنیم