اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است.
قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس
اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد؟!!
آدم ها ، ماهی را در تنگ دوست دارند
و قلب ها را در سینه ...
ماهی اما وقتی در دریا شناور شد، ماهی ست
و قلب وقتی در خدا غوطه خورد، قلب است.
هیچ کس نمی تواند نهنگی را در تنگی نگه دارد
تو چطور می خواهی قلبت را در سینه نگه داری؟
و چه دردناک است وقتی نهنگی مچاله می شود
و وقتی دریا مختصر می شود
و وقتی قلب خلاصه می شود
و آدم، قانع.
استیو بعد از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، آواره افکار گوناگون می شود. او احساس می کند مسیحیت به دلیل تعارض های زیادی که دارد نمی تواند راهِ درستِ رسیدن به حقیقت باشد. به همین دلیل از مسیحیت روی گردان می شود و به عرفان های سرخ پوستی روی می آورد.
پس از مدتی آن را هم رها می کند و لائیک می شود.
پس از یک زندگی مفصل به سبک لائیک، به سراغ هندوئیزم می رود و... سرانجام، کار
استیو به آلمان می کشد و صحبت با یکی از فیلسوفان آن دیار؛ اما فلسفه آلمانی هم او
را راضی نمی کند.
دستِ آخرِ نرسیدن به حقیقت ، راهی جز خودکشی در
رودخانه راین برای استیو باقی نمی گذارد
:او تعریف می کرد
پالتوی سفیدم را پوشیدم و از اتاقم خارج شدم.
وقتی می خواستم کلید را از روی میز بردارم؛ چشمم به یک کتاب قطع پالتویی افتاد که
چند روز پیش خریده بودم
ترجمه انگلیسی قرآن. بی تفاوت از کنار آن رد شدم. گمان نمی کردم اسلام تروریستی، حرفی از سعادت داشته باشد. از اتاق بیرون آمدم و در را قفل کردم
فوائد گرسنگی :
صفای دل: زیرا سیری موجب زیاد شدن بخار در مغز شده و حالت مستی پیدا می کند و قادر به فکر کردن نیست. سرعت انتقال او کم شده و قلب کور می گردد. برخلاف گرسنگی که موجب رقیق شدن قلب و صفای دل می شود و قلب را برای تفکر که آنهم موجب معرفت و شناخت می شود آماده می سازد و نوری واضع پیدا می کند.
رسول اکرم (ص):
کسی که شکم خود را گرسنه نگه دارد، فکرش تربیت می شود.
فروتنی: گرسنگی موجب از بین رفتن سرمستی و ناسپاسی که منشاء سرکشی است می گردد، زمانی که نفس خوار گردید، در مقابل حضرت حق فروتن گشته و از طغیان کناره می گیرد .
شکستن شدت شهوت و نیروهای دیگری که باعث ارتکاب معاصی بزرگ می شود و انسان را به هلاکت می رساند. زیرا بیشتر گناهان از شهوت سخن گفتن و شهوت جنسی حاصل می شود .
آمادگی برای انجام همه عبادت ها از چند جهت. که می توان گفت کمترینش کم احتیاجی به قضاء حاجت و به دست آوردن غذا و کمتر بیمار شدن به بیماری های گوناگون است. زیرا گفته اند معده خانه همه بیماری ها و پرهیز در راس هر درمانی است .
و...
المراقبات
اگر می گویند ذکر کنید، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله، یا رحمان، یا رحیم و ... ، اسم ببریم! اینها ذکر نیست.
ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه.
اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماریمان باشد، توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد. کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم!
هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله، زندگیش سخت می شود، معیشتش تنگ می شود.
الهی قمشه ای
دسته ات را با احتیاط انتخاب کن...
ببینم، ایمانت قلبی است یا زبانی؟
آخر حرفم را اول می زنم:
اگر ایمانت زبانی باشد، عاقبتت، عاقبت شیطان است...
ایمان زبانی مختص افراد منافق است، یعنی تقلید اصل را درآوردن...
شیطان خوب می دانست چه کار کند تا خود را با ایمان نشان دهد و پوز ملائکه را بزند...
او سجده کرد، اما به تقلید از ملائکه،
پس سجده 4000 ساله هم به کارش نیامد...
کاش شیطان حسادت نمی کرد و با تغییر عبودیت، خود واقعی اش را نشان نمی داد...
مراقب باش... تلخ است، حیف است، خسر الدنیا و الاخره شدن...
برگرفته از سخنرانی شبهای قدر استاد رائفی پور
ابلیس گفت خدایا من را از سجده به انسان معاف کن، به جای آن، یک جوری عبادتت می کنم که نه نبی مرسلی که می خواهد بیاید و نه ملک مقرب این گونه عبادتت کرده باشد، از این یک سجده بگذر...
خداوند فرمود: من که نیازی به عبادت تو ندارم،
اگر بحث عبودیت هست، من باید تعیین کنم چطور عبادت کنی...
نشنیدی که بعضی می گویند: من دوست دارم دراز بکشم نماز بخونم!!! کی گفته من باید عربی نماز بخونم!!! من هر روز حموم می رم، چرا باید وضو بگیرم؟؟؟ من کلی به فقرا کمک می کنم، دیگر نیازی به خمس دادن نیست...
بین شیطان و کسی که بخواهد نحوه عبودیت خود را تعیین کند، فرقی وجود ندارد...
اما نه ...
یک فرق دارند... ابلیس بیچاره 6000 سال سابقه عبادت دارد، اما او آن را هم ندارد...
استاد رائفی پور...
اگر دل را رها کنی بی دلیل علاقه پیدا میکند و مقدارش را هم نمیتواند کنترل کند...
اگر دل را رها کنی بی دلیل تنفر پیدا میکند و مقدارش را هم نمی تواند کنترل کند...
باید دل را مهار کرد والا با تمام صفای باطن، دچار هرزگی خواهد شد...
دل مهار بشود صفای بیشتری پیدا میکند و لذت بیشتری به آدم خواهد داد...
استاد پناهیان...
http://ayyam1.blog.ir/