آن مرد عاشق بود. آن بازی عشق و آن حریف خدا. دور، دور آخر بود و بازی به دستخون رسیده بود. آن مرد زمین را سبز می خواست. دل را سبز می خواست و انسان را سبز، زیرا بهشت سبز است و روح سبز و ایمان سبز، اما سبزی را بهایی است به غایت سرخ، و بازی به غایتش رسیده بود، به غایتی سرخ. و از این رو بود که آن مرد، سرخ را برگزید، که عشق سرخ است و آتش سرخ و عصیان سرخ و از میان تمامی سرخان، خون را برگزید.
کسانی که خیلی دوست دارند برای هدایت دیگران تلاش کنند و به سعادت آدمها عشق بورزند، بهجای اینکه بمیرند، شهید میشوند.
این شهادت، آنها را صاحب قدرتی جاودانه و تأثیری گسترده برای کمک به انسانها برای رسیدن به سعادت خواهد کرد.
شهدا بهتر از فرشتهها، به کمک ما آدمهای مردنی میشتابند.
اروند و گوش جان سپردن به درد و دل شهید علمدار با رفقای قدیمی اش؛
شهدای کربلای 4 و مظلومیت غواص های دست بسته و سنگینی فضا؛
شلمچه و حرف های دو سال تلنبار شده با حاج حسین خرازی؛
طلاییه و نماز در سه راهی شهادت؛
دهلاویه و عهد و پیمان یک ساله با چمران بی بدیل؛
هویزه، تلفیق شور و شعور دانشجو...
همسفران با محبت و خوش طبع سفر که با بعضی هایشان اولین تجربه سفر را داشتم و از خدا ممنونم که دایره دوستان با معرفتم وسیع تر شد...
و اما
امسال اردو چیزی کم داشت و آن همسفران سال های گذشته بود؛
در تمام لحظات همراهم بودند، شک ندارم؛
رفاقت ها عجیب می شود در این سفر...
از همه این ها که بگذریم، در اردوهای راهیان، طنازی بچه ها بدجور گل می کند.
عکاس: حسنا دوست داشتنی و خوش تبع
آقای تنهایی، امشب شب شهادت آقای غریبی است...
تسلیت آقا جان...
"بارالها! کار ظهور بنده شایسته و خلیفه راستینت (امام مهدی(عج)) را اصلاح فرما؛ همانگونه که کار پیامبر و فرستادگانت را اصلاح نمودی و از فرشتگانت، نگاهبانانی بر او بگمار و از سوی خویش، با روح القدس او را یاری و پشتیبانی فرما. دیدهبانانی از پیشرو و پشت سر همراه وی گردان تا از هر بدی، نگاهش دارند. ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز، که او تو را میپرستد و هیچ چیز را همتا و همانند تو نمیداند، پس برای هیچیک از آفریدگانت، برتری و چیرگی نسبت به ولیّ خودت قرار مده و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما و مرا از یاران او به شمار آور! که همانا تو بر هر کاری توانایی."
امام رضا (ع)