گوش کن باز کسی بین دعا گفت: حرم
ناامید ازهمه و از همه جا گفت: حرم
توی آیینه سر و وضع خودش را تا دید
گله ای کرد از این حال و هوا گفت: حرم
روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.
من و تو امروز، روز مبعث بهترین موجودو مولا، چی کار می کنیم؟ فقط دست می زنیم و شربت پخش می کنیم؟ همین!!!
امروزم قساوت قلب کم نیست، تعداد بت هایی که برای خودمون ساختیم، از دستمون در رفته،
بیاید امروز برای هم دعا کنیم فقط رضایت خالقمون برامون مهم باشه،
دعا کنیم به حق آقا رسول الله(ص)، فقط یه خدا داشته باشیم...
گاهی وقت ها که محرم میشه، یا امثال فیلم هایی مثل مختار و می بینیم، از خودمون می پرسیم: اگه اون موقع زنده بودم، تو رکاب امام حسین (ع) بودم یا فقط براش دعا می کردم یا نکنه توی جبهه یزید...
فرقی نمی کنه، باید ببینیم الان در مورد امام زمان (عج) کجای کاریم؟
مگه امام حسین (ع) هم امام زمان اون موقع نبودن؟
شهید آوینی: برخی امام گذشته را عاشقند!
امام حاضر را نه... میدانی چرا؟!
چون امام گذشته را آن گونه که بخواهند تفسیر می کنند؛ اما امام حاضر را باید فرمان ببرند...
خیلی از نکات رو لازم نیست به آدم ها تذکر بدیم.
فقط نکاتی رو به اطرافیان تذکر بدیم که مطمئنیم نمیدونن،
یه انسان بالغ، از شنیدن پیشنهاد ناراحت نمیشه، اما اگه یه نفر دائم زیر ذره بین قرارش بده و نصیحتش کنه..
آدم ها رو از خودمون فراری ندیم.
چون با این رفتار به اون آدم میگیم: تو از فهم خیلی از مسائل عاجزی...
حواسمون باشه اعتماد به نفس آدم ها رو پایین نیاریم...
ما عقل کل نیستیم و توانایی نداریم راجع به همه مسائل نظر بدیم.
گاهی وقت ها لازمه بگیم: نمی دونم
هر کس برادر مؤمنش با او مشورت کند و او صادقانه راهنمائیش نکند، خداوند عقلش را از او بگیرد.
وسایل الشیعه ج17 ، ص208
گاهی وقت ها سوالی می پرسیم که نباید...
نظری میدیم که نباید...
نقدی می کنیم که نباید...
چرا اگه با یه آدم تصادف کنیم و دستش بشکنه خیلی بیشتر عذاب وجدان می گیریم تا اینکه با یه حرف، به روحش صدمه بزنیم و حالش و بد کنیم؟؟؟
تصور کن دوستت بهت گفته آزمون استخدامی شرکت کرده.
درسته بار بعدی که می بینیش بهش بگی: چی شد؟ قبول شدی؟ چرا رد شدی؟ بابا عجب بدشانسی آوردی! ؟؟؟
دختر خاله ات بهت گفته قرار خواستگار براش بیاد.
این درسته که بار بعد که دیدیش بهش بگی: خوب چی شد؟ اومدن؟ چی گفتین؟ اونا چی گفتن؟ جوابت چی؟ ای بابا! چرا بهم خورد؟ شما نخواستین یا اون ها؟ بابات نباید اون حرف و میزد. مامانت چرا چیزی نگفت؟ ؟؟؟
شاید دوست نداشته باشه راجع به اون موضوع صحبت کنه و خاطرش مکدر بشه...
مطمئن باش طرف مقابل، تا اونجایی که لازم بدونه، برات تعریف میکنه، شخصیت ما بالاتر از این حرفاس که برچسب فضولی بهمون بزنن...