به نام خدایی که زمین را از حجت خود خالی نمی کند...
سلام، سلامِ من به سلطانی که سالیانی است سلطنش به خاطر سیاهی دلهایی به سالی بعد افتاده است...
سلام، سلام من به مولایی که بندگان همچون مَنَش، عنان خودخواهی را به دست گرفته اند و زَرِ دل را با زَنگاری معاوضه می کنند وخبرندارند درکوچه ها،
دلبری به امید دلی نشسته است...
گاهی وقت ها که محرم میشه، یا امثال فیلم هایی مثل مختار و می بینیم، از خودمون می پرسیم: اگه اون موقع زنده بودم، تو رکاب امام حسین (ع) بودم یا فقط براش دعا می کردم یا نکنه توی جبهه یزید...
فرقی نمی کنه، باید ببینیم الان در مورد امام زمان (عج) کجای کاریم؟
مگه امام حسین (ع) هم امام زمان اون موقع نبودن؟
شهید آوینی: برخی امام گذشته را عاشقند!
امام حاضر را نه... میدانی چرا؟!
چون امام گذشته را آن گونه که بخواهند تفسیر می کنند؛ اما امام حاضر را باید فرمان ببرند...
http://www.montazer.ir/
مثل بچه ای که تازه داره راه رفتن یاد می گیره و باباش از پشت نگهش داشته تا نیفته
و بچه توهم زده خودش داره راه میره...
فکر کردیم خودمون داریم زندگی می کنیم، حواسمون نیست اگه شما دستمون و نگیرید،
زمین می خوریم،
شما هوای ما رو دارید، نفس به نفس، ثانیه به ثانیه...
دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظهء باران نرسیده است؟
وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است...
حمیدرضا برقعی