تا میخوای بری پیش خدا، آشتی کنی، نجوایی داشته باشی، شیطان وسط دعا می آد، گناهات و به رخ میکشه که تو بِبُری...
یکدفعه تو محضر خدا، احساس پاکی میکنی، فکر میکنی یه موجود تمام آلوده، توی اون محضر هستی، از محضر بیرون میری و این بردِ شیطان...
به شیطان بگو، اصلا به تو ربطی نداره، اومدم اینجا پاک بشم،
مواظب باشیم گول شیطان رو نخوریم...
این فکرها در قالبی مقدس سراغ ما میاد...
استاد محمد شجاعی...
نه اینکه بگویم قبل از آن از عشق چیزی نشنیده بودم، نه
چیزهایی شنیده بودم، اما برایم ملموس نبود،
گاهی فکر می کردم اداست، گاهی مبالغه و گاهی شاید خرافات...
تا اینکه شما را دیدم،
تا اینکه سرزمینی که شما در آن عاشق شدید را دیدم
قصه از همان جا شروع شد...
آن جا بود که فهمیدم در راه عشق، سر دادن، نه خرافات است و نه هیجان...
فقط عشق است و
انسان بدون این عشق، انسان نیست...
شهیدِ عشق، برایم حمدی بخوان،
خدا را چه دیدی،
شاید؛
مثل تو؛
زنده شدم...
الان اگه فلان شخصیت بیاد باهاش حرف بزنی، لکنت می گیری، هر چقدر شخصیتش بالاتر، احساس می کنی نمیتونی باهاش حرف بزنی...
آدم وقتی با یه بزرگ روبه رو میشه، می فهمه چقدر ضعف داره...
حالا اون خدایی که بزرگان، جلوش ذلیل میفتادن، به تو اجازه داده بی واسطه، باهاش حرف بزنی،
ما چون نمی فهمیمش، نماز می خونیم و رد میشیم (بی توجه به نماز و جایگاهی که هستیم)؛
طرف وقتی میخواد با رفیقش، با نامزدش حرف بزنه، گوشیش و خاموش می کنه، همه ارتباط ها رو قطع می کنه، ولی ما حاضر نیستیم برای صحبت با خدا، دکمه ها رو قطع کنیم...
استاد محمد شجاعی
عایشه همسر پیامبر (ص) می گوید: هنگامی که حضرت مشغول نماز نبود، در میان ما بود، با ما سخن می گفت و ما با ایشان سخن می گفتیم، ولی هنگامی که مشغول نماز و عبادت می شد، چنان با ما بیگانه می شد، مثل اینکه اصلاً ما را ندیده و نمی شناسد و ما هم او را ندیده و نمی شناسیم.
ما باید اول تکلیف خودمان را روشن کنیم که فطرت گرا هستیم یا طبیعتگرا. علت اینکه بعضیها حتی جبهه رفته و جنگیدند ولی تحولی پیدا نکردند این است که طبیعت گرای مذهبی بوده اند. شمر جانباز لشکر امیرالمؤمنین و استاد حدیث و قرآن است ولی از آنجا که طبیعت گراست روی سینه ی حضرت نشسته و سر سیدالشهدا «علیه السلام» را از تن جدا می کند. اما حرّ فطرت گرایی در لشکر عمر بن سعد است که وقتی بین انتخاب بهشت و جهنم می ماند، بهشت را بر می گزیند.
عمر سعد می گوید که می دانم کمک به حسین «علیه السلام» بهشت است و ماندن در آن طرف جهنم، و اکثر لشکریان او هم این را می دانستند ولی ضمناً طبیعت گرا بودند لذا با این که محبّ حضرت بودند ولی با کوچکترین تهدید یا وعده ای مقابل حضرت می ایستادند.
استاد محمد شجاعی
مومن نمی خواد بقیه رو با خودش هماهنگ کنه...
حتی بین انبیا هم اختلاف وجود داشته(نه از نظر اصول عقاید، از لحاظ سلایق شخصی). اگر به این اختلافات توجه نکنیم، موفق نمیشیم فطرتمون رو تربیت کنیم و یک طبیعت گرای صفر بار می آیم و مغرور و متکبر میشیم...
اینکه میگن مومن شیرینه، به خاطر اینه که قدرت تحمل دیگران رو داره...
استاد محمد شجاعی