آمدم ای شاه سلامت کنم
عرض ارادت به مقامت کنم
آنچه که دارم، تو رساندی به من
هیچ ندارم که به نامت کنم...
از درد کهنه ای که مداوا نمیشود
یا میشود گلایه کنم یا نمیشود
اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمیشود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
ممنون از حضورتون
از درد کهنه ای که مداوا نمیشود
یا میشود گلایه کنم یا نمیشود
اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمیشود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
ممنون از حضورتون