پدر آسمانی ام، بی تو...
جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ب.ظ
بی تو پرواز را از یاد برده ام و می ترسم از اینکه آسمان بر سرم آوار شود.
اگر بر سایه تردیدم آفتاب یقین بتابانی، می دانم که طوفان بلا هم نمی تواند مرا به هراس بیندازد.
وقتی که می آیی، پیراهن پاییزی ام را به دست باد می سپارم و به استقبال حضور سبزت می آیم، با
اینکه جز گوهر اشکهایم، که در انتظار تو بر گونه هایم می غلتند، هدیه ای برای آمدنت ندارم...
پریا ترک
بهروزم با "اوباشیطان"
بفرمایین
نظر هم یادتون نره !