سلام
آغاز میکنیم به نام خداوند قادر مطلق ...
خدا مشتی خاک برگرفت. می خواست لیلی را بسازد .
از خود در او دمید و لیلی پیش از آنکه با خبر شود، عاشق شد .
سالیانی ست که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد عاشق میشود .
لیلی نام تمام دختران زمین است؛ نام دیگر انسان .
خدا گفت :
به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید. آزمونتان تنها همین است: عشق. و هر که عاشقتر آمد، نزدیکتر است. پس نزدیکتر آیید، نزدیکتر. عشق، کمند من است. کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید .
و لیلی کمند خدا را گرفت .
خدا گفت :
عشق، فرصت گفتگو است. گفتگو با من. با من گفتگو کنید .
و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد. لیلی هم صحبت خدا شد .
خدا گفت :
عشق، همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند.
و لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند .
عرفان نظرآهاری
از کتاب " لیلی نام تمام دختران سرزمین است "
- ۹۳/۰۲/۰۶