ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است
این تاول است در کف پا یا جواهر است
راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش
دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است
دل های شست وشو شده و پاک بی شمار
چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است
میثم داودی