گاهی وقت ها سوالی می پرسیم که نباید...
نظری میدیم که نباید...
نقدی می کنیم که نباید...
چرا اگه با یه آدم تصادف کنیم و دستش بشکنه خیلی بیشتر عذاب وجدان می گیریم تا اینکه با یه حرف، به روحش صدمه بزنیم و حالش و بد کنیم؟؟؟
تصور کن دوستت بهت گفته آزمون استخدامی شرکت کرده.
درسته بار بعدی که می بینیش بهش بگی: چی شد؟ قبول شدی؟ چرا رد شدی؟ بابا عجب بدشانسی آوردی! ؟؟؟
دختر خاله ات بهت گفته قرار خواستگار براش بیاد.
این درسته که بار بعد که دیدیش بهش بگی: خوب چی شد؟ اومدن؟ چی گفتین؟ اونا چی گفتن؟ جوابت چی؟ ای بابا! چرا بهم خورد؟ شما نخواستین یا اون ها؟ بابات نباید اون حرف و میزد. مامانت چرا چیزی نگفت؟ ؟؟؟
شاید دوست نداشته باشه راجع به اون موضوع صحبت کنه و خاطرش مکدر بشه...
مطمئن باش طرف مقابل، تا اونجایی که لازم بدونه، برات تعریف میکنه، شخصیت ما بالاتر از این حرفاس که برچسب فضولی بهمون بزنن...