۱۱
مهر
آن مرد عاشق بود. آن بازی عشق و آن حریف خدا. دور، دور آخر بود و بازی به دستخون رسیده بود. آن مرد زمین را سبز می خواست. دل را سبز می خواست و انسان را سبز، زیرا بهشت سبز است و روح سبز و ایمان سبز، اما سبزی را بهایی است به غایت سرخ، و بازی به غایتش رسیده بود، به غایتی سرخ. و از این رو بود که آن مرد، سرخ را برگزید، که عشق سرخ است و آتش سرخ و عصیان سرخ و از میان تمامی سرخان، خون را برگزید.