اکثر ما فکر میکنیم تنهایی واژه غم انگیزی است، اما تا وقتی سرگرم آدم های دور و برت هستی، عمیقا مفهومِ هستی را درک نمی کنی، همین که تنها می شوی، تازه می فهمی از رگ گردن نزدیکتر بودن خدا یعنی چه!
چه احساسی داری وقتی می فهمی کسی که قادر مطلق است و البته رحمان، از رگ گردن به تو نزدیکتر است؟ احساس می کنی بی نیاز از همه آدم هایی، بی نیاز از محبتشان، آن وقت است که دیگر حسادت، زودرنجی و... بار خود را می بندند...
به نام خداوند بخشنده مهربان
و به یقین ما انسان را آفریدیم، و مى دانیم آنچه را که نفس او بدان اندیشه مى کند [چه چیزی نفس او را وسوسه میکند]، و ما بدو از رگ گردنش نزدیکتریم.