دیروز و هیچ وقت فراموش نمی کنم...
دیروز لایق میزبانی افطاری شدیم که دانشگاه صنعتی ترتیب دیده بود...
اول این دوره همی با صحبت های یه خانم مشاور شروع شد، خانمی که از یه نگاه جدید به مسائل جامعه نگاه میکرد و باز یادمون اومد خلقت ما دخترها چقدر قابل احترام و تکریم... اذان توی محفل ما پخش شد و همه با هم سفره افطار و چیدیم و حس بودن توی یه خانواده 40 نفری به ما دست داد... جالبه با بعضی هاشون حتی 1 بار هم، هم صحبت نشده بودم! در این بین، ما از بودن در کنار یه عزیز که جدا خیلی به راهنمایی هاشون مدیونیم، لذت بردیم... شیرینی محفل ما هم با خنده ها و نمک دختر بامزه ایشون تکمیل شد... بعد افطار کلیپ مدیریت زمان استاد رائفی پور رو دیدیم و با یه نوا از حامد جلیلی در وصف امام حی و حاضرمون به استقبال سفره شام رفتیم... انقدر جو صمیمی بود که رفقای تسنیمی به شوخی می گفتن کاش می شد سحر هم اینجا بمونیم، البته بعضی بچه ها این شوخی و جدی گرفته بودن و اگه رو می دادی شب و همون جا وایمیسادن...
خدایا ممنون به خاطر صفایی که خودت به جمع ما دادی...
تو نه در دیروزی، و نه
در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن
توست
شاید این خنده که
امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با،
امید است
سهراب سپهری