چطوری دلشون میاد، بدترین لحظات زندگی یه آدم و با این سطح از جزییات، ثبت کنن؟؟؟
طرف داره با جنازه عزیزش خداحافظی میکنه، رفته جلو، نشسته کنارش، عکس و فیلم میگیره...
باورم نمیشه، واقعا انقدر فهم این موضوع سخته!!!🤔🙄😬
هیچ وقت درک نمی کردم وقتی در روضه ها از کربلا رفته ها میگفتند... از سخت تر بودن کربلایی شدن نسبت به تجربه نکردن آن...
البته آن وقتها فکر میکردم میفهمم، اما امسال...
میخواهم به آنهایی که کربلا نرفته اند بگویم، به عقل ناقص من، وقتی در دل غوغا شود، وقتی دیگر توان ماندن در شهرت را نداشته باشی و دیدن تصاویر پیاده روی اذیتت کند، آن وقت هست که راهی شده ای
هر سال میگفتم ای کاش اربعین قسمتم شود، اما بی رودربایستی، هم و غمم نبود...
نمیدانم امسال دعای چه عزیزی شامل حالم شد، حال ماندن نداشتم،
دیگر نمیشد کربلا نرفت
اما شرایط از نرفتن میگفت، هیچ چیز آماده نبود، مخالفتها، نداشتن همراه و ویزا و ...
با خودم میگفتم این شرایط چه میگویند؟؟؟ پس تکلیف غوغایی که در دلم شده بود، چه میشد؟
رفتم.
روده درازی نکنم...
نمیتوانم از کربلا برایتان بنویسم، کلمات کم می آورند... از این جا به بعد متن را چند بار پاک کردم و دوباره نوشتم، فقط میگویم اگر خیلی وقت هست از زندگی لذت نبردی یا کم لذت بردی، اربعین سال بعد را از دست نده...