http://www.montazer.ir/
بی همت را مردانگی نباشد.
یقین، پناهگاه سلامت است.
تمام کردن احسان از آغاز کردن آن بهتر است.
نشانه برادری، وفاداری در سختی و آسایش است.
نخستین گام خردمندى، معاشرت نیکو با مردمان است.
فرصت به شتاب از دست مى رود و دیر به دست مى آید.
با همسایه ات به نیکی همسایگی کن تا مسلمان باشی.
احسان آن است که تاخیری در پیش و منتی در پس نداشته باشد.
هر کس احسان های خود را بر شمرد، بخشندگی خود را تباه
کرده است.
بر شما باد به تفکر، که تفکر مایه حیات قلب شخص بصیر و
کلید در حکمت است.
هیچ گروهی با هم مشورت نکردند، مگر آن که به راه پیشرفت
خود رهنمون شدند.
خویشاوند کسی است که دوستی سبب خویشاوندی او است، اگر چه
نسبش دور باشد.
امام حسن مجتبی (ع)
http://green55.blogfa.com/
مثل بچه ای که تازه داره راه رفتن یاد می گیره و باباش از پشت نگهش داشته تا نیفته
و بچه توهم زده خودش داره راه میره...
فکر کردیم خودمون داریم زندگی می کنیم، حواسمون نیست اگه شما دستمون و نگیرید،
زمین می خوریم،
شما هوای ما رو دارید، نفس به نفس، ثانیه به ثانیه...
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو
حسینم واحسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانة شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم
برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم
http://www.aviny.com/
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
جیب پیراهنی آغشته به خون را گشتند
نامه ای را که به مقصد نرسید آوردند
نامه مثل جگر تشنه ی تو سوخته بود
قفل آن باز نشد هرچه کلید آوردند
مادرت گفت کبوتر شده ای، می دانست
آسمان را به هوای تو پدید آوردند
دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظهء باران نرسیده است؟
وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است...
حمیدرضا برقعی
حکایت ما و خدا، حکایت عجیبی است...
مثل قصه استاد نقره کار...
می گویند وقتی استاد نقره کار، نقره را صیقل می دهد، آن را داخل آتش نگه می دارد، اما چشم از نقره برنمی دارد،
تا زمانی نقره را در آتش نگه می دارد که عکس خود را در نقره صیقل داده ببیند!
درست مثل خدا...
وقتی می خواهد صیقل پیدا کنیم، ما را در آتش سختی های خودمان وارد می کند، اما چشم از ما برنمی دارد...
تا جایی که عکس خودش را در ما ببیند...
ممنون از پیامت رفیق...