شب فراموش نشدنی
دیروز و هیچ وقت فراموش نمی کنم...
دیروز لایق میزبانی افطاری شدیم که دانشگاه صنعتی ترتیب دیده بود...
اول این دوره همی با صحبت های یه خانم مشاور شروع شد، خانمی که از یه نگاه جدید به مسائل جامعه نگاه میکرد و باز یادمون اومد خلقت ما دخترها چقدر قابل احترام و تکریم... اذان توی محفل ما پخش شد و همه با هم سفره افطار و چیدیم و حس بودن توی یه خانواده 40 نفری به ما دست داد... جالبه با بعضی هاشون حتی 1 بار هم، هم صحبت نشده بودم! در این بین، ما از بودن در کنار یه عزیز که جدا خیلی به راهنمایی هاشون مدیونیم، لذت بردیم... شیرینی محفل ما هم با خنده ها و نمک دختر بامزه ایشون تکمیل شد... بعد افطار کلیپ مدیریت زمان استاد رائفی پور رو دیدیم و با یه نوا از حامد جلیلی در وصف امام حی و حاضرمون به استقبال سفره شام رفتیم... انقدر جو صمیمی بود که رفقای تسنیمی به شوخی می گفتن کاش می شد سحر هم اینجا بمونیم، البته بعضی بچه ها این شوخی و جدی گرفته بودن و اگه رو می دادی شب و همون جا وایمیسادن...
خدایا ممنون به خاطر صفایی که خودت به جمع ما دادی...
تو نه در دیروزی، و نه
در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن
توست
شاید این خنده که
امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با،
امید است
سهراب سپهری
سلام L نازم!
خدا رو شکر.
خدایا همه ی مجالسمون رو خدایی و سرشار از رضایت خودت قرار بده، آمین.
«از ابوهریره از پیامبر ص روایت شده است که فرمودند: خداوند تبارک و تعالی فرشتههایی (مأمورانی غیر از دیگر فرشتگان دارد که در زمین گردش میکنند و مجالس ذکر را میجویند. پس هرگاه مجلسی یافتند که در آن ذکر و یاد خدا انجام میگیرد، با اهل آن مجلس مینشینند و با بالهایشان همدیگر [و آنها] را تا آسمان دنیا میپوشانند (از آنها حفاظت میکنند). پس هرگاه [مجلس به پایان میرسد و] اهل مجلس پراکنده میشوند، فرشتگان به سوی آسمان میروند. پیامبر ص فرمودند: خداوند متعال در حالی که بهتر از فرشتگان به احوال و اوضاع بندگانش آگاه است، از آنها میپرسد: از کجا میآیید؟ جواب میدهند: از سوی گروهی از بندگانت در زمین میآییم که تو را تسبیح و تکبیر و تهلیل میگویند و سپاس و ستایش تو را به جای میآورند و از تو طلب [و خواستههایی دارند، خداوند میفرماید: از من چه میخواهند؟ فرشتگان میگویند: از تو بهشت را میخواهند، خداوند میفرماید: آیا بهشتم را دیدهاند؟ فرشتگان میگویند: نه، پروردگارا! خداوند میفرماید: اگر بهشتم را میدیدند [حال و وضعشان] چگونه میبود؟ [دیگر از من چه میخواهند؟] فرشتگان میگویند: از تو پناه میخواهند، خداوند میفرماید: از چه چیزی از من پناه میخواهند؟ فرشتگان میگویند: خدایا! از آتشت، خداوند میفرماید: آیا آتشم را دیدهاند؟ فرشتگان میگویند: خیر، خداوند میفرماید: اگر آتشم را میدیدند [حال و وضعشان] چگونه میبود؟ [دیگر از من چه میخواهند؟] میگویند: از تو طلب بخشش دارند، پیامبر ص فرمودند: خداوند میفرماید: آنها را بخشیدم و آنچه که از من خواستند، به آنان دادم و از آنچه به من از آن پناه بردند، پناهشان دادم. پیامبر ص فرمودند: فرشتگان میگویند: خدایا! در میان آنها فلان بندهی بسیار عاصی و گناهکار وجود دارد، او [از کنار مجلس آنها] عبور کرد و با آنها نشست، پیامبر ص فرمودند: خداوند میفرماید: او را نیز بخشیدم. آنها باهم هستند و هرکسی که با آنها بنشیند، ضرر نمیکند و شقی و بدبخت نمیشود».
ترمذی، باب: [إن لله ملائکة سیاحین فی الأرض]